آروينآروين، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
پيوند مامان و باياي پيوند مامان و باياي ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
طناز(مامان آروين)طناز(مامان آروين)، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

دنیای من آروین

نامزدي دايي بهروز

قشنگ مامان براا نامزدي دائي بهروز كه تهران بود پنج شنبه با دائي بهنام رفتيم تهران، (تو راه كلي اذيت كردي)  رفتيم خونه خاله بيتا، خاله شهلا و خاله خورشيد اونجا بودن. كلي باهم خوش گذرونيم اون روز.  شب رو  خوب نخوابيدي، بيقراري ميكردي ، ميخواستم ببرمت حموم ديدم  شكمت، پاهات قزمر شده،  با خاله بيتا برديمت دكتر گفت حساسيته و از خوردن شيريني جات هستش، پماد داد، بيچاره  بيتا كه اسير ما بود ،  پمادت رو كه زدم زودي قرمزي از رو پوستت محو شد، فدات بشم عشقم كلي نگران شده بودم. تند تند آماده شديم كه دير نرسيم ، خوشبتانه نيم ساعت هم زودتر رسيديم.  تقريبا مهمونا اومده بودن. سفره عقدشون خيلي قشنگ بود. ت...
28 ارديبهشت 1394

واكسن 18 ماهگيت

عزيزم فدات بشم من. روز چهارشنبه مورخ 2/2/94 با 8 روز تاخير واكسن 18 ماهگيت رو زدن.  چون كه قرار بود 26 قروردين ببريمت بهداشت برا واكسن، بد جور سرما خورده بودي موند واسه اين  هفته. من و بابائي ساعت 30/12 برديمت بهداشت واكسنت رو زدن. كلي گريه كردي .  قربونت برم الهي. مامان جون خونه نبود  بابا ما رو رسوند خونه خاله شهلا كه اونجا بمونيم. منم كه سرما خورده  بودم ديگه بدتر. و مونديم  پيش خاله شهلا اينا. پنچ شنبه منم رفتم دكتر مرخصي استعلاجي گرفتم كه استراحت كنم. دست خاله شهلا درد نكنه كلي زحمتمون رو كشيد. حالم خيلي بد بود. روز اول واكسن پات رو نميتونستي تكون بدي. و كمي گريه ميكردي. اما شكر خدا روز دوم با ...
5 ارديبهشت 1394
1